آیا ایرانیان آتش پرست بودند؟

31 3,661

چندین هزار سال از اندیشۀ زرتشت پیامبر می گذرد که گفته است روشنایی و نور و آتش نماد یزدان پاک، نماد ونشانۀ دانش الهی و راهی به سویِ عرفان و پاکی از هرگونه بدی معرفی می شود. ما کاری به زمان ساسانیان نداریم که گروهی از مغان/موبدان، همان کَرَپَن ها یا کاهنانی که خود زرتشت پیامبر سخت با آنان و عقایدشان مخالف بود و آنان را “ونگرمینو” یا همان فریب کار و آموزگاران دروغین نامیده و مردم را از آموزه هایِ ریاکارانه این کاهنان پرهیز می داد. این کاهنان گونه ای رفتار کردند و با آتش عمل کردند، که تا هم اکنون نیز کراهتِ آن آموزه های دروغین گریبانگیر ایرانیان است، چراکه بسیاری در دوره های تاریخی بوده که آموزگاران هر دینی-پس از درگذشتِ آن پیامبر، برای سودجویی و یا شاید قدرت، تعالیم پیامبران را تحریف کرده اند. اما دُر ایران نور و آتش از زبان زرتشت پیامبر، رمز و کنایه از دانش الهی، مانثرَ (مانثرَ) یا خردِ درستِ معرفتِ یزدانی و پاکیزگی اخلاقی است

.
زرتشت می گوید: با نیایش و نماز به آتشِ تو (یزدان)، می کوشم تا هنگامی که به اَشا (نظم درست) دست یابم.
هم اینک کلام خود زرتشت پیامبر را از گاثاها بشنویم:

و تو را پاک شناختم ای مزدا اهورا- آنگاه که بهمن به سویِ من آمد، او از من بپرسید: که هستی و از کدام کس هستی؟ با کدام نشان در روزهای پرسشِ زندگی، خویشتنِ خویش را خواهی شناسانیدن؟
آنگاه به او گفتم: نخست منم زرتشت پیامبر، هرچند که بتوانم، به درستی دشمنِ دروغ پرست و پناهِ نیرومندِ پیروان اَشا (نظم، قانون مندی و داد) خواهم بود، تا آنکه در آینده، کشور دلخواه را بر پا کنم، تا هنگامی که ای مزدا می ستایم و می سرایم.
و تو را پاک شناختم ای مزدا-اهورا، آنگاه که بهمن (پیام آور خداوند) به سویِ من آمد در پرسش: از چه چیز خواهی که خود را بازشناسی؟ (در پاسخ گفتم): با آن دهشِ نماز نزدِ آتش تو، تا هنگامی که بتوانم به راستی (اَشَه) خواهم اندیشیدن.

اغلب عرفا و دانشمندان بزرگ ایرانی، که وارثانِ این اندیشه های والا بوده اند، “آتش دیرینه را دامن زده اند” همان آتشِ زرتشت را که در طلبش نماز می گزارد تا دلش از نور آن زرِ خالص شود. در ادامه سروده هایی از شاعران بنام پارسی در خصوص آتش زرتشتیان می پردازیم.
این ابیات را از احمد نراقی یکی از چهره های نامی و شاخصِ حکمت خسروانی و عرفان دیریته بخوانیم:

از نهفتن گرچه دل در آتش است
باش گو کاین آتش اندر دل خوش است

تن در آتش گرفتن گردد هلاک
دل اگر فتاده گردد، صاف و پاک

تن در آتش دودِ خاکستر شود
دل ولیکن اند آذر زر شود

تن سیه اَنگِشت زِ اخگر می شود
در ولی گوگردِ اَحمر می شود

آتش تن لیک جانان را سِزَد
آتش دل پختگان را می سزد

پخته ای باید، چه پخته- سوخته
شعله سان سر تا قدم افروخته

تا در این افتد ازین آتش شرر
تا ز سوزِ این شرر یابد خبر

خلوتی خواهم کنون آراستن
هم زجانان، ساختن پیراستن

اندر آنجا آتشی افروختن 
خویش را و همگنان را سوختن

آتش دیرینه را دامن زنم
آتش اندر مرد و اندر زن زنم

راستی عشق، آتش سرکش بُوَد
هر دو عالم گرم از این آتش بُود

عشق نار الله باشد موصده
مطلع بر جان ها و افئیده…

مولوی نیز در آغاز مثنوی همین بیان را مطرح کرده و از جدایی ها شکایت می کند. این بیان های سوزنده و گدازنده از نی است، از مجالس سماع است که در محافل عرفانی و خسروانی ایران فراوان بود:

بشنو از نی چون شکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند

کزیستان تا مرا بُبریده اند 
در نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه ازفراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

هرکسی کو دور ماند از اصلِ خویش
باز جوید روزگارِ وصل خویش…

آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

یا این ابیات حافظ
سینه گو شعلۀ آتشکدۀ پارس بکش
دیده گو آب رخ دجلۀ بغداد ببر

سعی ناکرده درین راه به جایی نرسی
مزدا گرمی طلبی طاعت استاد ببر

یا در این بیت دیگر :
به باغ تازه کن آیینِ دین زرتشتی
کنون که لاله بر افروخت آتش نمرد

هنوز هم پس از گذشت هزاران سال بیشتر مردم می پندارند که ایرانیان آتش پرست بوده اند و این خود یک اندیشه کاملا غلط می باشد. ایرانیان نور و آتش را مظهر خداوند یکتا می دانستند و به سوی نور (آتش) و برای خداوند نماز می گزاردند و درابیات بالا بسیاری از شاعران و بزرگان ازین مهم یاد کرده اند.

در حکمت ایران باستان، و هر آنچه که زرتشت پیامبر در نظر داشت، این عنصر شریف (آتش) مقدس شمرده می شد و به عنوان نماد و نشانواره و قبله افروخته شده و هنگام افروختن آتش و دیدن آن، به عنوان تعظیم و تکریمِ ذات خداوندی، وردی خوانده می شد و احترام و کرنش به آن واجب بود، چنانکه هنوز پس از هزاران سال، ایرانیان به هنگام افروختن آتش و روشن کردن چراغ، با احترام وردی زمزمه می کنند یا در هنگام های جشن و یادبودهای مقدس، و در آب خانه ها و هنگام سوگ و جشن و شادی، آتش روشن می کنند و هم چراغ.
موبدان مزدیسنایی دروغین، چون چشم حقیقت بین نداشتند، در آتشکده ها چنان رفتار کردند که عنوان آتش پرستی برای ایرانیان در تاریخ تثبیت شد. ورنه پیش از زرتشت پیامبر هم آتش همان نمادِ قبله گونه و مظهر پروردگار و نشان روشن بینی و درک عارفانه و خرد و دانش بود. سهرودی در حکمه الاشراق نوشته است:

” و چون آتش برادرِ نَفس و جانشینِ اَنوار و روشنایی ها و تابش هاسا، دانشمندان و حکمای پارس، از زمان کهن، قبله قرار دادند آن را برایِ مردم که متوجه بدان باشند در هنگام هایِ نماز و عبادت، و برای آن انوار معظمه، خانه ها و آتشکده ها بنا کنند. و هوشنگ نخستین کسی بود که آتشکده بر پا کرد و پس از او جمشید، و پس از او فریدون و بعد کیخسرو و دیگر پادشاهان دانشمند. و زرتشت فریضه کرد این سنت را. ”

و سرانجام این نوشته شعری است از فردوسی بزرگ که درباره همین موضوع، نوشته ای به صورت شعر سراییده است.
هنگامی که کیخسرو برای نزدیکی به خداوند و پیش از ترکِ دنیای مادی و معراج و ناپدید شدن، به آتشکده می رود، نخست خود را شست و شو کرده و لباس سفید و پاکیزه به تن کرده، جهت تنها شدن و راز و نیاز با پروردگار، به آن مکان مقدسوارد می شود. در آتشکده مقدس موبدانی راستین و روحانیانی نیز به سر می بردند:

برفتند با جامه هایِ سپید
پر از ترس و دل، یک به یک پُر امید

چو آتش بدیدند گریان شدند
چو بر آتش نیز بریان شدند

بر آن جایگه زار و گریان دو شاه
به پیش خداوندِ خورشید و ماه

جهان آفرین را همی خواندند
بر آن موبدان گوهر افشاندند

به یک هفته پیش یزدان بُدند
مپندار کاتش پرستان بُدند

و این مهم دیگر بی نیاز از هر گونه توضیح بیشتر است ، چنانکه سهرودی و شهرزوری و بسیاری از دانشمندان و عرفایِ دانا و آگاه زمان های مختلف نیز با روشنی گفته اند.

3.3 4 رای ها
رأی دهی به این نوشته
اشتراک در
اطلاع از
guest
31 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
1
0
اندیشه خود را به یادگار بگذارید!x