خواب دیدن خسرو انوشیروان

45 501,178

در این پست از تاریخ پارسی به خواب عجیب خسرو انوشیروان می پردازیم که به نوعی خبر از آینده میداده است.
در یکی از شب های سرد و زمستانی سال 570 میلادی زمانی که خسرو یکم ساسانی انوشیروان دادگر بزرگ پادشاه ایران بود در تیسفون و در اتاق مخصوصش به خواب عمیقی فرو رفته بود.

این سال ها مصادف بود با ابر قدرتی ایران یعنی زمانی که ارتش ایران موفق شد ترکان را در شمال شرقی به طور کامل شکست دهد و در مرز های غربی نیز موفق به شکست بیزانس شده بود و رونق اقتصادی خوبی به وجود آمده بود.

خواب خسرو انوشیروان چه بود؟!

همانطور که گفته شد در یکی از شب های سال 570 انوشیروان خواب بسیار وحشت ناکی دید و با صورتی که از عرق خیس شده بود به یکباره از خواب پرید.
خسرو انوشیروان بلافاصله و با پریشانی وزیرش بزرگمهر را به پیش خواند که از علم تعبیر خواب برخوردار بود، و با پریشانی و ترس خواب خویش را هنوز هم برایش رنگ واقعیت داشت را برای بزرگمهر با جزئیتان کامل بازگو کرد.

انوشیروان چنین گفت: در خواب از دور نظاره گر شهر تیسفون بودم که یک سپاهی بسیار بزرگ چند صد هزار نفری از تازیان (اعراب) به سوی تیسفون (ایران زمین ) حمله کرده اند و این سپاه با سرعت بسیار شگرفی به سوی من می تاخت.

آنان از اروندرود موفق به عبور شدند و با حرکت ایشان تمام شهر و خانه ها ویران می شد و از همه جا دود بر میخواست.

خواب دیدن خسرو انوشیروان

بزرگمهر که با دقت چشم به دهان خسرو دوخته بود خمی به ابرو آورده و با تلخ کامی گفت: متاسفانه تعبیر این خواب این است که در آینده نه چندان دور خاندان ساسانیان (ایران) سقوط خواهند کرد و اعراب به سوی ایران زمین حمله می کنند و ایرانیان شکست خواهند خورد.

خسرو انوشیروان با شنیدن این سخنان بزرگمهر به وحشت افتاد و و بزرگمهر با دیدن وضعیت شاهنشاه در صدد دلداری خسرو گفت که کاری از دست تو ساخته نخواهد بود چرا که ما در آن زمان زنده نخواهیم بود….

خواب خسرو انوشیروان در شاهنامه

چنان دید کز تازیان صد هزار
هیونان مست و گسسته مهار

گذر یافتندی با روند رود
نماندی برین بوم بر تار و پود

به ایران و بابل نه کشت و درود
به چرخ زحل برشدی تیره دود

هم آتش به مردی به آتشکده
شدی تیره نوروز و جشن سده

از ایوان شاه جهان کنگره
فتادی به میدان او یکسره

رنگ واقعیت گرفتن خواب انوشیروان

که نوشین روان دیده بود این به خواب
کزین تخت به پراگند رنگ و آب

کنون خواب راپاسخ آمد پدید

ز ما بخت گردن بخواهد کشید

شود خوار هرکس که هست ارجمند
فرومایه را بخت گردد بلند

پراگنده گردد بدی در جهان
گزند آشکارا و خوبی نهان

بهر کشوری در ستمگاره‌ای
پدید آید و زشت پتیاره‌ای

نشان شب تیره آمد پدید
همی روشنایی بخواهد پرید…

سرچشمه:
شاهنامه فردوسی

3.2 5 رای ها
رأی دهی به این نوشته
اشتراک در
اطلاع از
guest
45 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
اندیشه خود را به یادگار بگذارید!x