زرتشت و مخالفان او

980

بی تردید همواره رسم بر این بوده است که پیدایش ومنتشر شدن آیین های نو، به راحتی و بدون جنگ با عناصر مقاوم صورت نگرفته است. مصداق این موضوع با روشنی و صراحت ویژه ای در اوستا و به و به ویژه در بخش گاثاها آمده است. هر گاه بر آن باشیم تا با کنجکاوی، ساکنانِ ایران و اقوام اطرافِ فلات را که با هم روابطی داشتند مورد مطالعه قرار دهیم، و به امور نژادی و نژاد شناسیِ مردم عصر اوستا، برای تعیین هویت رقبا و دشمنانِ مردم اوستایی و دینِ زرتشت بپردازیم، مساله آنقدر پیچیده و دشوار و طولانی خواهد شد که از حوصلۀ نوشتۀ این سایت بیرون است. اما به هر حال همان گونه که از پیروانِ نامی یاد شدُ شرح مختصری از رقیبان و دشمنان پیامبر و دین وی نیز نقل می شود.

در زمان ظهور زرتشت، آریاها به طور کلی به دو گروه از نظرگاه مذهبی تقسیم می شدند:
۱. آریاهای پیرو زرتشت که به کشاورزی و ده نشینی و حشم داری و تربیت ستوران پرداخته بودند.
۲. آریاهای مخالف و معاند ه به سبک پیشین چادرنشین و بیابانگرد بوده و بیشتر از راه شکار و غارت اموال دیگران زندگی می کردند.

هر گاه با دقت و کنجکاوی به چگونگی مسئله نگریسته شود، ملاحظه خواهد شد که این همه زد و خورد ها و ستیزه جویی ها، بنیان و اساسش علاوه بر باورها و رسوم دینی، علتی بسیار بزرگتر و حیاتی تر بوده است.
دو جناح در تضاد و پیکار بودند برای جانشین کردن روشی اقتصادی در زندگیِ اجتماعی. پیروان زرتشت و شخص وی می خواستند روش کشاورزی و شهرنشینی و تمدن و فرهنگ شهرنشینی را جایگزینِ شیوۀ دیرینه، یعنی طریق بیابانگردی و شکارورزی نمایند.

دنیا در حال تحول، و تمدن مستعد جهش های کاری بود. روش کشاورزی لازمه اش استقرار در مکانی معین و به طور کلی شهرنشینی بود که تمدن و فرهنگ به وجود می آورد. مناسبات اجتماعی را توسعه داده و تاسیسات اجتماعی و فرهنگی را به وجود آورده و تمدن را تکامل می بخشید. ستوران و احشام مورد احترام قرار گرفته و پرورش می یافتند. قوانین و شرایع عمومی، اتحاد و اتفاق را اساس می نهاد. در حالی که زندگی شکارورزی و بیابانگردی، جز پرخاشگری و ستیزه جویی و آداب و رسوم خشونت بار، قتل و غارت، رکود و خمودگی تمدن و فرهنگ چیزی را ارمغان نداشت. به همین جهت میان این دو جناح، تصادم های بسیاری اتفاق می افتاد و بالطبع مطابق با اصلِ تکامل، برد با شهرنشینان و طرفدارانِ اصل کشاورزی بود.

باری در گاثاها این مورد با صراحت، روشن و آشکار است. زرتشت در مورد خیر و شر مردم بی طرف نیست، بلکه با تمام قوا و با تمام نیرو در اشاعۀ راستی و آیینِ نیک پیکارگر است. از مزدا یاری می طلبد تا در پرتو آن بر دشمنان و دروغ پرستان پیروز شود. از گروه مخالف با عناوینی چون: راه زنان و دروغ پرستان و دیویسنان یاد می کند. آرزو و درخواست و تمنایش این است که هرچه زودتر بر مخالفان پیروز شود :
” ای راستی به تو خواهم رسید، و کی مانند دانایی از دین منش پاک خشنود خواهم شد؟ و از نگریستن بارگاهِ اهورای بزرگ و جلال مزدا، امیدوارم که با زبان خویش و به توسط این آیین، راه زنان را به سوی آن کسی که بزرگ تر از همه است هدایت کنم.”

به هر حال بدون هیچ شک و تردیدی می توان ادعا کرد که به موجب گاثاها، دو گروه در مقابل هم صف آرایی کرده اند. گروه نخستین کسانی هستند که دین زرتشت را پذیرفته و از پیروی از دستور او، روش کشاورزی را جهت زندگی بهتر پیشه کرده اند. اهورا مزدا را ستایش کرده و چارپایان را محترم می شمارند و می دانند که گاو در بهبود و آبادانی زمین، یار و مددکار آنان است.
گروه دوم کسانی هستند که از کشاورزی گریزان بوده و به شکارورزی و دوره گردی و شیوۀ مالوف گذشته استوار مانده اند. و ارزش گاو و چارپایان سود رسان آگاه نبوده و در آزار و قربانی کردنشان کوشا هستند. اهورامزدا را نمی شناسند و چون گذشته خدایان فراوان و ارباب انواع را می پرستند.

در این که هر دو گروه از آریاهای مهاجر و باهم به ایران زمین وارد شده اند شکی نیست. زرتشت دین خود را به هر دو گروه ارائه داده و تمامیشان را به قبول آیین خویش و روی آوردن به زندگی ثابت و آبادانی زمین و راستی با قانون ” اَشا ” دعوت کرد. طبیعی است که عده ای از آنان دعوت را قبول کرده و دین نوین را پذیرفته اند، و گروهی دیگر دست از آیین کهن و پرستیدن خدایان طبیعی بر نداشته و با همان روش قدیم سلوک کردند. توجهی به یسنای چهل و پنجم هیچ شک و تردیدی در این مورد باقی نمی گذارد که هر دو گروه مخالف و موافق دارای یک زبان، یک ملیت و یک نژاد بوده اند. قابل توجه است که کلمۀ ” تور ” که در اوستا به عنوان نام یک قبیله آمده است و آن را با انتساب به ترکان، از اصل خویش دور کرده اند، نام یک قبیلۀ بزرگ ایرانی بوده است و در شاهنامه نیز تور آمده و به هیچ وجه مناسبتی با ترک یا نژاد زرد ندارد که ترکان عثمانی می خواهند خود را بدان منتسب سازند، و در واقغ یک گروه از ایرانیانند که از حیث تمدن و نپذیرفتن شیوۀ اقتصادی و دین نوین زرتشت، در حالت عقب ماندگی توقف کردند.
اشکانیان را باید از این قبیله دانست، و چگونه ممکن است تورانیان از ترکان مغولی باشند در صورتی که اسامی آنان آریایی است.

3.3 3 رای ها
رأی دهی به این نوشته
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
اندیشه خود را به یادگار بگذارید!x