آذرمیدخت پادشاه زن ایرانی

1 2,588

آزرمی‌دخت، آذرمیدخت، یا به قول فردوسی بزرگ آزرم ، یکی از دختران خسرو پرویز و خواهر پوراندخت بود که در سال های پایانی عمر سلسله ساسانی پس از فرآیین و با همکاری فرخ هرمز بر تخت نشست.

پس از بر تخت نشستن آذرمیدخت، فرخ هرمز برای پیوند دادن دو فراکسیون ایرانی (فراکسیون پهلو و پارسی) به آذرمیدخت پیشنهاد ازدواج داد.(یا شاید برای رسیدن به پادشاهی) ولی آذرمیدخت که خود را شاهزاده می دانست ازین پیشنهاد فرخ هرمز بر آشفت و از وی زمان برای تصمیم گیری خواست. اما در نهان نقشه قتل او را کشید. آذرمیدخت پس از آن با همکاری سیاوخش فرخ هرمز را به قتل رساند.

با قتل فرخ هرمز که خود فرمانده فراکسیون پهلو بود، بار دیگر دو فراکسیون پهلو و پارسی به جان یکدیگر افتادند. از طرفی پسران فرخ هرمز یعنی رستم فرخزاد و فرخزاد هرمز به خونخواهی پدر از خراسان به تیسفون لشکر کشیدند. آذرمیدخت نیز سپاهش را به جنگ آنان فرستاد. در این جنگ رستم پیروز شد و تیسفون سقوط کرد رستم آذرمیدخت را به تلافی قتل پدرش نابینا و به قتل رساند و همچنین کسانی که در قتل فرخ هرمز دست داشتند را مجازات کرد. رستم پس از این اقدامات خواهر وی یعنی پوراندخت را بر تخت شاهی می نشاند. (631 میلادی)

آذرمی دخت طی مدت کوتاه پادشاهی اش اوضاع نابسامان ساسانی را بهبود بخشید ولی اوضاع کشور در آن زمان طوری بود و جوری رقم خورد که آذرمیدخت نیز همچون شاهان دیگر سال های پایانی ساسانیان به کام مرگ رفتند.

در نوشته های اسلامی آذرمی دخت را زنی بسیار زیبا و دادگر نوشته اند. در کتابی به نام صور ملوک بنی ساسان، او را چنین توصیف کرده اند: «بنشسته بر تخت، پیراهن گلدوزی شده به رنگ سرخ و شلواری به رنگ آسمان به تن، در دست راستش تبرزینی زرین و در دست چپش شمشیری ظریف گرفته.
در شهر اسد آباد آتشکده ای به نام پی افکنی وجود داشت که به آزرم دخت نسبت داده می شود. همانطور که گفته شد بنا بر نوشته های دیگر او به دست رستم کشته شده است ولی در شاهنامه دلیل مرگ وی به درستی مشخص نیست.

 

پادشاهی آذرمیدخت از زبان فردوسی بزرگ:

یکی دخت دیگر بد آزرم نام
ز تاج بزرگان رسیده به کام

بیامد به تخت کیان برنشست
گرفت این جهان جهان رابه دست

فردوسی آذرمیدخت را آزرم نامیده است (که این نام به معنی پیری ناپذیر است) که بر تخت می نشیند و تاج کیانی را بر سرش می گذارد.

نخستین چنین گفت کای بخردان
جهان گشته و کار کرده ردان

همه کار بر داد و آیین کنیم
کزین پس همه خشت بالین کنیم

او پس از رسیدن به پادشاهی،با بزرگان کشور از نابسامانی های کشور می گوید و از آنان می خواهد تا با دادگری اوضاع نابسامان کشور را بهبود ببخشند که سرنوشت همه انسان ها جز مرگ چیز دیگری نیست.

هر آنکس که باشد مرا دوستدار
چنانم مر او را چو پروردگار

کس کو ز پیمان من بگذرد
بپیچید ز آیین و راه خرد

به خواری تنش را برآرم بدار
ز دهقان و تازی و رومی شمار

در ادامه آذرمیدخت می گوید کسانی که با وی و ایران وفادار باشند آنان را گرامی می دارد ولی هر آن کس که بخواهد راه خیانت در پیش بگیرید او را مجازات خواهم کرد هرچند که اشراف زاده و یا مردم عادی باشد.

همی‌ بود بر تخت بر چار ماه
به پنجم شکست اندر آمد به گاه

از آزرم گیتی بی‌ آزرم گشت
پی اختر رفتنش نرم گشت

شد او نیز و آن تخت بی‌ شاه ماند
به کام دل مرد بدخواه ماند

همه کار گردنده چرخ این بود
ز پروردهٔ خویش پرکین بود

فردوسی بزرگ میگوید که پس از 4 ماه سلطنت، سلطنت به آزرم نیز وفا نمی کند و اوضاع طوری رقم می خورد که او نیز از تخت سلطنت سرنگون می شود.

0 0 رای ها
رأی دهی به این نوشته
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
اندیشه خود را به یادگار بگذارید!x