شیرین ( شهبانوی ساسانی و محبوب ترین همسر خسرو پرویز )

0 1,482

شیرین شهبانوی پر نفوذ ساسانی ، ملکه مادر ( به عنوان مادر فرخزاد خسرو پنجم ) و محبوب ‌ترین همسر خسرو پرویز بیست و چهارمین شاهنشاه مقتدر ساسانی بوده ‌است . نظامی ، شیرین را شهبانوی ایرانی ارمنی ‌الاصل دانسته که خسروپرویز از جوانی شیفته و دلباخته وی شده بود . طبق نوشته منابع دیگر شیرین اصالتاً اهل شوش یا خوزستان و دارای مذهب مونوفیزیت بوده است . بنابر روایت فردوسی شیرین پس از ازدواج خسرو با مریم دختر امپراطور روم بر سر راه او قرار می ‌گیرد و داستانهای جوانی شان را یادآوری می‌ کند ، و بدین گونه به حرمسرای شاه وارد می‌ شود و در نهایت مریم را مسموم کرده و به قتل میرساند . شیرین بر طبق نوشته ‌ها، بسیار زیبا و مورد مهر و پرستش خسرو پرویز بوده است . سبئوس از وی با عنوان شهبانوی بزرگ یاد کرده ‌است .
شیرین از ازدواج خود با خسرو پرویز صاحب پنج فرزند شد . وی از خاندان ساسان ( بواسطه ازدواج ) و دین و مذهبش احتمالا مسیحی بوده است .

« شیرین در منابع »
بر طبق منابع ، شیرین در ابتدای پادشاهی خسرو پرویز با او رابطه داشت و با اینکه مقام و جایگاهی پایین ‌تر از پرنسس مریم دختر موریس امپراتور روم که همسر نخست خسرو پرویز بود داشت ، اما از جهت علاقه زیادی که خسرو پرویز به او ابراز می ‌کرد تاثیر و نفوذش در خسرو پرویز بی ‌اندازه بود . ثعالبی میگوید : خسرو پرویز در دوران ولیعهدی به عشق شیرین دچار بود تا آنکه به شورش بهرام چوبین گرفتار شد و مدتی شیرین را از یاد برد اما پس از اینکه تخت پادشاهی را باز پس گرفت وی را بلافاصله به همسری گرفت و همه ی جان و دلش را به وی سپرد و وی را چون چشمانش عزیز می ‌داشت ؛ بزرگان را این وصلت ناخشنود آمد چرا که بر این باور بودند شیرین که دوشیزه و باکره بود خود را بدون نکاح و عقد در اختیار خسرو پرویز قرار داده بود و با وی عشق می‌ باخت و این چنین زنی در خور شان وصلت با پادشاه نیست اما خسرو پرویز گفت که وی بخاطر من بدنام شده و حالا که با ما پیمان زناشویی بسته چون جام زرینی پاک و پاکیزه شده ‌است و بزرگان سخن او را تأیید کردند . فردوسی نیز این سخنان را در شاهنامه به زیبایی هر چه تمام به نظم درآورده است . در نهایت شیرین به خاطر حسد ورزی به مریم پس از ۱ سال وی را مسموم و می‌کشد .
شیرین مادر ۴ یا ۵ تن از پسران خسرو پرویز با نام‌ های شهریار ، مردانشاه ، نستور ، فرود و احتمالاً فرخزاد خسرو پنجم و مادربزرگ یزدگرد سوم بود ، همچنین گفته شده که شیرین نخست باردار نمی ‌شد . پزشکی رومی بنام گابریل سنجاری رئیس پزشکان دربار خسرو پرویز ، موفق شد وی را درمان کند و شیرین فرزندی را به دنیا آورد که وی را مردانشاه نامیدند و پس از آن توانست فرزندان دیگری را به دنیا آورد . از آن به بعد جایگاه و مقام گابریل ، در نزد خسرو پرویز ، بسیار بالاتر رفت . گابریل ، ابتدا کیش نسطوری داشت و سپس مسیحی یعقوبی شده و بشدت از این فرقه حمایت می ‌کرد . شیرین نیز تابع و پیرو عقیده یعقوبی شد و این فرقه در دربار بجای فرقه نسطوری تسلط پیدا کرد .

« شیرین از حیث زیبایی »
تاریخ نویسان وی را یکی از زیباترین زنان طول تاریخ نام برده ‌اند که آوازه زیباییش در همه جا به‌ صورت چشمگیر و قابل ملاحظه ای گسترده بود . ثعالبی در باب او گوید « … و شیرین که گلستان زیبایی و ماهپاره ای بود که مانند او در خوبروئی و برازندگی دیده نشده ‌است » پرستارانش گواهی و استشهاد می ‌دهند که از زمان هوشنگ به این سو ، یعنی از آغاز خلقت ، ماهرویی چون او « بر تخت ناز » ننشسته ‌است . بلعمی میگوید : تمام روم و ترک را گشتن و نیافتند از وی نیکو تر و خوشخوی تر ؛ این زن همان بود که فرهاد سپهبد دلباخته و مجذوب آن شد و خسرو پرویز چون گناهی برای کشتن او پیدا نکرد وی را به کندن کوه بیستون گماشت تا جان خود را از دست داد . یاقوت حموی می‌ نویسد که خسرو پرویز سه چیز داشت که برای هیچ ‌یک از پادشاهان قبل و بعد نبوده و نخواهد بود : اسب وی شبدیز ، زن زیبا و ماهروی وی شیرین که زیباترین مخلوق خدا بود ، و خنیاگر وی باربد . در کتاب مجمل التواریخ و القصص آمده‌ است : « … و شیرین که تا جهان بود کس به زیبایی او صورت نشان نداده ‌است » . ابوبکر الخوارزمی میگوید : « از کثرت زیبایی هر بار که ظاهر می‌ شود یادآوری می‌ کند که طلوع آفتاب گستاخی است . با وجود گذشتن سال های جوانی اش روز به روز بر زیباییش می‌ افزاید همچنان که شراب هر چه کهنه تر شود مطبوع تر است » . فردوسی میگوید که خسرو پرویز جز شیرین هیچ‌ کدام از دختران بزرگان و شاهان را نمی ‌پسندید .

« شیرین در ادبیات »
خصوصیات و ویژگی هایی چون عشق ، صلابت ، استواری ، صبر ، وفاداری به شوهر و پاکدامنی و مرگ پر افتخارش وی را به زنی اعلا و آرمانی در تاریخ و ادبیات تبدیل کرده ‌است . به روایت نظامی گنجوی شیرین بزرگ زاده‌ ای از تبار شاهان ارمنستان بود که بعده ها نیز یک چند به جای عمه‌ اش بر تخت سلطنت نشست اما پس از ازدواج با خسرو پرویز حکومت بر ارمنستان را رها کرد . بنابر همین روایت وی زنی پاکدامن و وفادار و صبور بود و وفاداری و عشق خالص او به خسرو پرویز زبانزد عام بود . در منظومهٔ نظامی حدیث وصال خسرو پرویز و شیرین بعد از فراز و نشیب‌ ها و دوری‌ های فراوان ، با آب و تاب باز گفته شده و صورتی بس عاشقانه به خود ، گرفته‌ است . چهره شیرین در شاهنامه استوار تر و با صلابت تر است هر چند از وی در شاهنامه کم سخن به میان رفته ولی وی سمبل یک زن نمونه است که همواره و دائماً در کنار و همدم شوهر خویش است و جز وی مهر کسی را در دل ندارد به اندازه ای که وقتی شیرویه بعد از مرگ پدر ( خسرو پرویز ) به وی پیشنهاد همخوابگی و اعتبار و ثروت ‌های کلان دوره پدرش را می‌ دهد وی مرگ در کنار تنها عشقش را به خفت همخوابگی با شیرویه ترجیح می‌ دهد و به چهره ای آرمانی تبدیل می ‌گردد . شاعران و تاریخ نویسان زیادی در باب او شعر ها سروده و داستان سرایی ‌ها کرده ‌اند .

« جریان عشق فرهاد به وی »
طبق گفته نظامی و برخی تاریخ نویسان فرهاد که مهندسی سرآمد و برجسته در سنگ ‌تراشی و نگار گری بود در مأموریتی دل در گرو عشق شیرین بست و شیفته و جذوب او شد ( به عقیده نظامی این جریان زمانی رخ داده بود که شیرین هنوز به ازدواج رسمی با خسرو پرویز درنیامده بود و در کاخی در بهیستون ساکن بود ) خسرو پرویز از این موضوع اطلاع پیدا کرد و خشمگین و غضبناک شده اما چون جرمی برای کشتن وی ندید وی را فریفت و به کندن کوه بیستون وا داشت ، با این شرط که اگر در این کار موفق شد دل از عشق شیرین می کشد ، اما امید خسرو به این بود که او ( فرهاد ) جانش را بر سر این کار از دست بدهد . فرهاد با شوق و توانایی خاصی به این کار پرداخت و پاره‌ های سنگین کوه را که ده مرد از برداشتن آن عاجز بودند ، کَند . گویند به تحریک خسرو پرویز پیرزنی به دروغ خبر مرگ شیرین را به وی داد و فرهاد با شنیدن این خبر تیشهٔ خود را بر فرق خویش کوبید و در دم جان داد .

« ولیعهدی پسرش مردانشاه »
بر اساس منابع ، نفوذ و تاثیر شیرین بر خسرو به حدی بود که در سال ۶۲۷ میلادی خسرو پسرش مردانشاه را که از شیرین زاده شده بود بجای شیرویه پسر ارشدش که از ماریا ( مریم ) شاهدخت رومی و همسر اولش بود به عنوان ولیعهد و جانشین بعد از خود برگزید ، این اقدام وی بعده ها موجب توطئه ای خونین در دربار شد و شیرویه بعد از نیل به مقصود خود و بدست آوردن تاج و تخت پادشاهی ابتدا مردانشاه برادر ناتنی اش که ولیعهد قانونی بود را به قتل رساند و پس از آن ۱۷ برادر تنی و ناتنی اش را .

« مرگ »
شیرویه پسر خسرو پرویز که از مریم رومی بود ، و بعد از مرگ پدر بر تخت سلطنت نشست به شیرین چشم داشت ، با آنکه بیش از پنجاه بهار از عمر شیرین گذشته بود اما همچنان بسیار جذاب و دلربا بود و بقول ابوبکر خوارزمی هر چه بر سنش می‌ افزود روز به روز زیباتر می ‌شد . پس کسی را نزد شیرین فرستاد و گفت که یا به همسری من دربیا یا مجازات شو که اگر به همسری من درآیی تو را همچون دوران پدر سرور زنان کنم و حتی بیشتر به تو بخشم شیرین که در ظاهر به خواسته شیرویه رضایت داده بود دو شرط برای وی گذاشت و آن دو شرط این بود : نخست اینکه اموال و دارایی‌ های وی و فرزندانش را که غصب کرده ‌اند به او باز گردانند دوم اینکه قبل از آنکه خسرو پرویز را به خاک سپارند به مزار او برود و شیرویه با کمال میل قبول کرد . پس شیرین اموال خود را به نیازمندان بخشید و کنیزان و خدمتکارانش را آزاد کرد ، آن‌گاه بهترین و پاکیزه ‌ترین لباسهایش را پوشید و خود را به زیبایی تمام بیاراست و انگشتری که در زیر نگینش زهری کشنده جا داده بود در انگشت کرد و به مزار خسرو پرویز رفت پیکرش را در آغوش گرفت با دندان نگین را کند و زهر را نوشید و درحالیکه دست در گردن خسرو داشت جان سپرد… خبر آن را به شیرویه رسانیدند ، دریغ و افسوس گفت و فرمان داد شیرین را همانگونه که هست در کنار پیکر پدرش خسرو باز گذارند و در دخمه را ببندند و چنان کردند .

0 0 رای ها
رأی دهی به این نوشته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
اندیشه خود را به یادگار بگذارید!x