بر طبق داستان های فارسی و عربی اوایل دوران اسلامی ، نضیره شاهدخت شهر هترا ( حضر ، شهری باستانی است که در استان نینوا ، عراق قرار دارد ) بود که در جریان سقوط این شهر با دیدن شاهنشاه جوان ، شاپور یکم ( دومین شاهنشاه ایران شهر از دودمان ساسانی بود که بعد از مرگ پدرش اردشیر بابکان ، مؤسس شاهنشاهی ، در ۱۲ آوریل ۲۴۰ میلادی بر تخت سلطنت نشست ) ، عاشق و دلباخته وی می شود و به وی در تصرف و اشغال شهر کمک می کند و شاپور کمی بعد از وصلت با وی و دریافتن نا سپاسی نضیره نسبت به پدرش سنطروق ( سناتروک ) ، دستور اعدام وی را صادر می کند .
این داستان در قرون وسطی به خصوص در سده های اولیه اسلامی بسیار محبوب و پر طرفدار بود و بر روی داستان های عاشقانه دیگر نیز اثر گذاری زیادی گذاشت . منابع زیادی این داستان را نقل کرده اند ، از جمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری .
« حکایت »
طبق منابع سده های اولیه دوران اسلامی ، نضیره دختر سنطروق دوم فرمانروای ( مَلِک ) هترا بود . وی در ماجرای محاصره شهر به وسیله ایرانیان ، با دیدن شاهنشاه ایرانی دلباخته و شیفته وی می شود و به همین خاطر به پدر و شهرش خیانت و پشت می کند .
نضیره پدرش و نگهبانان شهر را در یک مهمانی مست می کند و بعد از آن به ایرانیان راه ورود را نشان می دهد . شهر به وسیله شاپور شاه ایران تصرف می شود و سپس فرمان می دهد تا ملک شهر یعنی پدر نضیره را نیز بکشند . بعد از آن شاپور در عین التمر با نضیره پیمان زناشویی میبندد .
یک شب ، نضیره به شاپور می گوید که تختش بسیار زمخت و خشن است و بر روی آن راحت نیست ، شاپور تخت را بررسی می کند و می بیند که یک برگ گیاه مورد است که موجب ناراحتی و عذاب وی شده است . شاهنشاه با دیدن طبع لطیف وی ، از نضیره می پرسد مگر پدرت چگونه با تو رفتار می کرد که چنین طبع لطیفی داری ؟ و وی نیز از مهربانی های سنطروق برای شاپور می گوید .
شاهنشاه شاپور یکم با دیدن ناسپاسی نضیره نسبت به پدرش که بسیار با وی مهربان بوده ، فرمان می دهد تا وی را اعدام کنند .
تاریخ دقیق تولد و مرگ نضیره ، همسر شاپور یکم مشخص نیست .