پارس مداری

3 71

ایران کشوری با پیشینه چندین هزار ساله است که جست و جو در تاریخ آن بسیار شیرین و جذاب است. وقتی خواننده در تاریخ ایران سیاحت می کند به خیال خود تاریخ راست و درستی را مشاهده می کند که هیچ جعل و تحریفی در آن راه نیافته است. اگرچه تاریخ گاهی با افسانه هایی آمیخته شده ولی افسانه ها جزء تفکیک ناپذیر تاریخ همه اقوام و ملل صاحب تمدن و پیشینه است و وجود افسانه در آن نشان ورود جعلیات در آن نیست. ولی چیزی که واضح و مبرهن است این است که تاریخ هیچ کشوری مثل ایران به این شدت دستخوش جعل و دروغ نشده است. ورود اخبار کاذب از جایی شروع می شود که اقوامی ناشناخته(آریایی) از جایی ناشناخته تر وارد ایران می شوند و شروع به تمدن سازی برای کشوری با تمدن چند صد ساله تا آن زمان می کنند. سازنده این نژاد ماکس مولر بود که اقوام سامی و تورانی را از دیگر اقوام جدا کرد و با ایجاد یک نژاد متحد بین اروپایی ها، هندیان و ایرانیان پیوند اتحاد جدیدی ایجاد کرد. با پیدا کردن شباهت بین ریشه زبانی این اقوام نیز برای دروغ خود شاهد پیدا کرد.ایران در آن دوره اقوام کرد، ترک، غرب و فارس را در خود جای داده بود. از اینجا که بگذریم به شروع تاریخ سیاسی ایران با حاکمیت کوروش هخامنشی می رسیم در صورتی که اولین دولت پایه گذاری شده در ایران دولت عیلام است. در اینجا سوال به جایی پیش می آید که این اخبار کاذب چرا و چطور وارد تاریخ ایران شد. جواب این است که در واقع وقتی سلطه گران غربی متوجه شدند ملت های خاور میانه با وجود اسلام و پیوند مشترک مسلمانی به سختی تن به استعمار و استثمار می دهند و هم چنین پایه گذاری دولت جعلی اسرائیل در این شرایط سخت و پیچیده می شود تصمیم به از بین بردن این رشته اتحاد گرفتند. تضعیف این پیوند با ساخت یک گذشته تاریخی پر شکوه و ارتباط این گذشته با یهود و صهیونیسم ممکن می شد چراکه قوم گرایی را تقویت می کرد و باعث اختلاف بین اقوام متعدد خاور میانه می شد. تقویت پان ترکیسم، پان عربیسم، پان کردیسم و….در سایه همین قوم گرایی شکل گرفت. برای رسیدن به این هدف در قرن هجده و با شروع رژیم پهلوی اول موجی از باستان شناسان و مورخین وابسته به دانشگاه شیکاگو به ایران سرازیر شدند. آنها به ظاهر برای ترمیم و احیای تخت جمشید، نقش رستم، پاسارگاد و…آمدند ولی در واقع برای دست بردن در آثار باستانی و جعل الواح و کتیبه های باستانی آمده بودند. این باستان شناسان و البته شرق شناسان با انجام کارهایی از قبیل محو آثار عیلامی، پاک کردن کتیبه های نقش رجب، نقش رستم و سنگ تراشی شیخ خان در پل ذهاب، ویران کردن کتیبه اورارتویی قلعه جوان در نزدیکی عجب شیر، ساخت سنگ نبشته هایی برای داریوش در تخت جمشید و نقش رستم، ویرانی سکوهای نیایش در برج نقش رستم موسوم به کعبه زرتشت، جعل کتیبه بر دیواره آن، دستکاری های هدفمند در تخت جمشید، پاسارگاد، نقش رستم یک هویت جعلی برای ایرانیان دست و پا کردند تا در ایران مانند هندوستان ارتشی بومی برای سلطه جهانی خود داشته باشند. بنابراین نژاد پرستی آریایی، پارس مداری و زرتشتی گری را پایه های این هویت کردند. جعل منشور حقوق بشر کوروش، نامگذاری روزی به نام کوروش، دروغ نصب منشور کوروش بر سازمان ملل، نسبت دادن سخنان و وصایایی به کوروش و داریوش، ساخت تقویم زرتشتی، تولد زرتشت نیز در آستانه این هدف بود‌. سوال بعدی اینست که چرا هخامنشیان؟ همان طور که پیش از این گفته شد پیش از تشکیل دولت هخامنشیان دولت عیلام پایه گذاری شده بود. دولتی که گاه باجگذار دیگر دولتها بود و گاهی مستقل، گاهی فاتح بود و گاهی غالب، از آنها تاثیر می پذیرفت و گاهی تاثیر می گذاشت. وارث تمدن آنها می شد ولی از خود یادگارهایی می گذاشت. دولتهای آسور، بابل، سومر، اکد و همچنین دولت کوچک ماد از دولتهای همزمان با عیلام بود. تا اینجا رد پایی از هخامنشیان و کوروش مشاهده نمی شود. تا وقتی که بخت النصر پادشاه بابل در پی تثبیت قدرت خود و جهانگشایی هایش به مصر و تصرفاتش یهویاکین شده یهود و ده هزار تن از یهودیان آنجا را به بابل منتقل کرد تا زیر نظر او باشند. در سالهای اسکان یهودیان در بابل آنها اعتبار مادی زیادی پیدا می کنند. چند بانک معتبر و ضرب سکه نشان از وضعیت خوب یهودیان در بابل دارد. جایگزین بخت النصر نبونید بود که بیشترین علاقه را به کاوش و کارهای فرهنگی اختصاص می داد. کم کم فسق و فجور بابل را فرا گرفت و پایه های حکومت او لرزان شد. تراکم ثروت در دست کاهنان باعث قدرتیابی آنها در حکومت شد به طوری که می توانستند شده را از تخت به زیر بکشند. اینجا بود که یهودیان ثروت را در خدمت قدرت قرار دادند و با کوروش که در پی شکست ماد قدرتی به هم زده بود وارد مذاکره شدند و او را به فتح بابل وسوسه کردند. در نهایت درست موقعی که نبونید از شهر خارج شده بود کوروش به بابل آمد و با خیانت بزرگان یهود بابل را فتح کرد. پیش از این کوروش برای فتح ماد هم زد و بند با اشراف ماد را سرلوحه کار خود قرار داده بود. هخامنشیان در گذشته به عنوان سرباز مزدور در خدمت امرای محلی مثل مادها و اورارتوها بودند. ایشان ده دودمان بودند که آنها را از کنار دریاچه ارومیه به انشان(پایتخت عیلام)کوچاندند. کوروش نخستین فرماندار دست نشانده ماد در انشان بود. کم کم همه دودمان ها را متحد کرد و بر علیه ماد طغیان کرد و با پشتیبانی اشراف حکومت را از مادها گرفت. پیوند میان کوروش و یهود از اینجا آغاز می شود. کوروش در منابع یهود مامور برگزیده یهوه معرفی می شود. ریشه کن کردن نسل ها، غارت، قساوت، خونریزی، آتش و…از افتخارات کوروش در سالهای حکومت و فتوحاتش است. یهود موفقیت هایش را مدیون اتحاد با کوروش بود. کوروش هم سلطه طلبی اش را مدیون یهود. اتحادی که صهیونیستها در قرن هجدهم به دنبال آن بودند. بنابراین جلوه دادن تمدنی بی بدیل برای هخامنشیان، معرفی بهترین هنرمندان و صنعتگران برای این دوره و جعل کتیبه و لوح و آثار باستانی دیگر برای هخامنشیان که هنر و معماریشان تقلیدی ناشیانه از دیگر تمدنها بود در این زمینه انجام شد.

0 0 رای ها
رأی دهی به این نوشته
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
اندیشه خود را به یادگار بگذارید!x