بلاش شاه گمنام ساسانی

8 1,025

بلاش یا ولاش یا ولاخش یا بلاچ نوزدهمین شاهنشاه از امپراتوری ساسانی است (معنی نام بلاش= فرزانه) که در سال های 484 تا 488 میلادی بود. بلاش پس از کشته شدن پیروز برادرش در جنگ با خوشنواز پادشاه هپتالیان، و در زمانی که ایران دوران فترت و سستی خود را پس از شکست های بزرگ در شمال شرق از هپتالیان، بر تخت ایران نشست.

معنی نام بلاش

معنی نام بلاش یا بلاچ، انسان فرزانه و دانشمند آمده است. معنی نام بلاش به صورت های مختلف آمده است که به کسی که بسیار میداند نیز می گویند.
بلاش نام ایرانی می باشد که در زمان ایران باستان رواج فراوان داشته است.

صلح با هپتالیان (هیاطله)

پس از شکست بزرگ پیروز یکم در جنگ با هپتالیان، و کشته شدن پیروز در میدان نبرد با خوشنواز پادشاه ایشان، تعداد زیادی از سپاهیان ایران به اسارت دشمن درآمدند.

بلاش پس از بر تخت نشستن درخواست صلح با خوشنواز را داد و طی این قرارداد صلح مقرر شد که هپتالیان اسیر های ایرانی را آزاد کنند و ایرانیان نیز پذیرفتند که خراجگذار دشمن شده و سالیانه مبلغی به عنوان باج به هپتالیان پرداخت کنند و همچنین قباد (قباد پادشاه ساسانی) پسر فیروز نیز به عنوان گروگان در نزد خوشنواز بماند.

پیمان شکنی بیزانس در زمان بلاش ساسانی

پس از شکست سنگین ارتش ایران در شمال شرق از هپتالیان(هیاطله) و ضعف ایران، امپراتوری روم نیز از این موضوع مثل همه دوره های تاریخی، استفاده کرد، بدین ترتیب که رومیان سالانه مبلغی به عنوان کمک نظامی به ایران، برای نگه داری بند قفقاز می پرداختند.
پس از آشکار شدن ضعف دولت مرکزی، رومیان از دادن این مبلغ به ایران خودداری کردند و دربار ایران نیز که دچار ضعف و گرفتاری فراوان بود، نتوانست واکنشی نشان دهد.

موضوع ارمنستان در زمان بلاش ساسانی

بلاش پس از صلح با خوشنواز، فکر خود را به ارمنستان معطوف داشت. بزرگترین سردار ارمنستان در آن دوره واهان نام داشت و از بلاش درخواست کرد که آزادی مسیحیان در ارمنستان اعلام شود و آتشکده ها در ارمنستان خاموش گردند.

بلاش نیز این درخواست را پذیرفت و این موضوع باعث شادمانی مردم ارمنستان شد و دشمنی مردم آن حدود را با زرتشتیان کمرنگ تر شد. به همین دلیل است که در روایات ارمنی از بلاش به نیکی یاد می کنند. هرچند همین موضوع باعث خشمگین شدن روحانیون زرتشتی از بلاش شد.

برکناری بلاش ساسانی

در روزگار پادشاهی بلاش، روحانیون مثل همیشه از قدرت بالایی برخوردار بودند و در مواقعی خود پادشاه نیز مجبور به اطاعت از ایشان می شد. قباد پسر فیروز که به عنوان گروگان در نزد خوشنواز بود، در مدت اقامتش در آنجا توانسته بود اعتماد خوشنواز را به خود جلب کند و تهیهٔ مقدمات سلطنت خود را، با کمک و یاری هیاطله فراهم آورد. قباد با سپاهی که خوشنواز در اختیار وی گذاشت قصد عزیمت به ایران را کرد و این درست مقارن است با توقیف و عزل و نابینا شدن بلاش توسط بزرگان ایران.

دلیل عزل بلاش این بود که بزرگان ایران می پنداشتند که با به پادشاهی رساندن قباد، باعث کم تر شدن فشار هیاطله و تخلیه کشور از نیروهای بیگانه خواهد شد و یا شاید هماطور که گفته شد، بزرگان ایران به ویژه روحانیون کینه بلاش را به دلیل آزاد گذاشتن مردم ارمنستان در انتخاب دینشان، در دل داشتند.

بدینگونه با عزل و توقیف بلاش، در سال 488 میلادی، پسر پیروز یکم، قباد یکم به سلطنت نشست و بدین ترتیب سلطنت پسران یزدگرد دوم و نوه های بهرام گور (فیروز و بلاش) به پایان رسید.

سرچشمه:
تاریخ ده هزار ساله ایران
زرین کوب

3.7 3 رای ها
رأی دهی به این نوشته
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
58
0
اندیشه خود را به یادگار بگذارید!x