خورشید آخرین اسپهبد طبرستان و سلسله گاوباریان

0 99

خورشید ( 734–761 میلادی)، که توسط دانشمندان پیشین به اشتباه خورشید دوم نامیده شده، آخرین اسپهبد دابوی طبرستان بود. او در سنین پایین به سلطنت رسید و تا سن چهارده سالگی تحت نظارت عمویش به عنوان نایب السلطنه بود. خورشید سعی کرد استقلال خود را از دست نشاندگی خود به خلافت عباسی اعلام کند، از شورش های مختلف حمایت کرد و تماس های دیپلماتیک با چین تانگ را حفظ کرد. سرانجام عباسیان کشور او را در 759-760 میلادی فتح کردند و واپسین تار و پود و بازماندگان امپراتوری ساسانی ، یعنی سلسله گاوباریان از بین رفت. اعراب مسلمان اکثر اعضای خانواده او را اسیر کردند. خورشید به دیلم گریخت و در آنجا خودکشی کرد.

زندگینامه خورشید اسپهبد طبرستان

اسپهبد خورشید


خورشید در سال 734/735 میلادی، پسر دادبرزمهر یا دادمهر (متوفی 740 میلادی) و نوه فرخان بزرگ (متوفی حدود 728 میلادی)، آخرین فرمانروای (اسپه‌باد) دودمان گاوباریان یا دابوییان بود. بر اساس روایت سنتی، دابوئیان در دهه 640 میلادی، در جریان غوغاهای فتح ایران توسط مسلمانان و فروپاشی امپراتوری ساسانی، خود را به عنوان حاکمان خودمختار طبرستان تثبیت کردند.


آنها فقط خراج و خراج اسمی را مدیون خلافت عرب بودند و علیرغم تلاش های مکرر مسلمانان برای تهاجم، توانستند خودمختاری خود را با بهره برداری از مناطق غیرقابل دسترس کشورشان حفظ کنند. با این حال، تفسیری جدیدتر از منابع توسط پ.پورشریعتی، نشان می‌دهد که فرخان کسی بود که در دهه 670 میلادی حکومت این خاندان را بر طبرستان برقرار کرد. در آثار قبلی درباره این سلسله، خورشید به دلیل تفسیر نادرست شواهد سکه‌شناسی، خورشید دوم نامیده می‌شود، که باعث شد محققان پیشین، نخستین خورشیدی را قبل از فروخان، که تصور می‌شد حکومتش حدوداً آغاز شده است، اشتباه بگیرند. 710 میلادی

آغاز سلطنت اسپهبد خورشید

خورشید تنها در شش سالگی جانشین پدرش شد و به مدت هشت سال نایب السلطنه را عمویش فرخان کوچک («فروخان کوچک») بر عهده داشت. وقتی خورشید به بلوغ رسید، پسران خود فرخان از پذیرش ادعای او خودداری کردند و سعی کردند تاج و تخت را غصب کنند.
توطئه آنها توسط یک کنیز به نام ورمجا هاراویه به خورشید خیانت شد. خورشید با کمک پسر عمویش جوشناس موفق شد پسران فروخان را شکست داده و زندانی کند. او بعداً ورمجا هاراویه را به همسری گرفت، در حالی که به پسران جوشناس مناصب عالی در ایالت داده شد.
مورخ ابن اسفندیار شرح واضحی از رونق طبرستان در این زمان ارائه می دهد که مرکز عمده تولید نساجی (از جمله ابریشم) بود و احتمالاً از طریق دریای خزر با ترکان آسیای مرکزی تجارت می کرد. گفته می شود خورشید با ساختن بازارها و کاروانسراهای متعدد به این رونق کمک کرده است. خورشید همچنین تلاش کرد تا قدرت سلطنتی خود را تحکیم و حتی گسترش دهد و از آشفتگی در خلیفه اموی در فتنه سوم برای این منظور استفاده کرد و علیه خلیفه مروان دوم ( 744-750میلادی) قیام کرد و حتی سفارتی را به دربار تنگ فرستاد. در سال 746 میلادی، که او (“پادشاه هو لو بان”) را به عنوان یک شاهزاده دست نشاند.

اتحاد با ابومسلم برای براندازی حکومت اعراب در ایران

اما اسپهبد خورشید برای کمک به براندازی امویان یعنی همان سلسله ای که ساسانیان را شکست داده بودند، در جریان انقلاب عباسی مجبور شد تسلیم سپاهیان عباسی تحت فرمان ابومسلم شود. او به عنوان یکی از دست نشاندگان ابومسلم، در نزاع با خلیفه المنصور ( 754-775 میلادی) حمایت کرد.
پس از آنکه این اتحاد نتیجه داد و عباسیان توانستند امویان را سرنگون کنند، خلیفه جدید که خود با کمک ابمسلم به سلطنت رسیده بود، در سال 755 ابومسلم را به قتل رساند، خورشید از شورش ضد عباسی سنباد سردار ایرانی حمایت کرد که بخشی از گنجینه ابومسلم را در اختیار خورشید قرار داد.
هنگامی که شورش سنباد سردار ایرانی شکست خورد، سنباد به طبرستان گریخت، اما در آنجا به دست یکی از پسرعموهای خورشید کشته شد، ظاهراً به این دلیل که او احترام مناسبی برای مرد قائل نبود. اما ممکن است که این قتل را خورشید به امید به دست آوردن باقیمانده گنج ابومسلم تحریک کرده باشد. المنصور پسر و وارث خود، مهدی ( 775-785 میلادی) را برای بازیابی گنج ابومسلم فرستاد. خورشید داشتن آن را انکار کرد و المنصور سعی کرد با تاج گذاری یکی از پسرعموهایش به عنوان اسپهبد، خورشید را خلع کند. این امر تأثیر مطلوبی در به چالش کشیدن وفاداری رعایای خورشید نداشت، اما در نهایت خورشید مجبور شد با قبول افزایش خراج سالانه، عباسیان را راضی کند که آن را به سطح پرداختی به ساسانیان رساند.

شورش خورشید بر ضد خلفای عباسی

اما به زودی خورشید از شورش عبدالجبار بن عبدالرحمن، والی خراسان، استفاده کرد و بار دیگر بیعت با خلافت را کنار گذاشت. المنصور لشکری ​​را به قصد تسخیر کامل کشور و تبدیل آن به استان طبرستان فرستاد. خورشید به قلعه التک در کوهستان گریخت و در آنجا در سال های 759–760 میلادی محاصره شد. گرچه خورشید خود به دیلم نزدیک گریخت، اما سرانجام قلعه سقوط کرد و با آن خانواده اش به دست عباسیان افتاد و به بغداد آورده شد.

خورشید از دیلم تلاش کرد تا پادشاهی خود را بازپس گیرد. از کوه نشینان منطقه لشکری ​​برپا کرد و در سال 760 میلادی به طبرستان حمله کرد و پس زده شده به دیلم بازگشت.
گفته می شود پس از اطلاع از اسارت خانواده اش، فریاد زد: «پس از این هیچ تمایلی به زندگی و شادی نیست و مرگ خود آرامش و مهلت است» و احتمالاً در سال 761 با خوردن زهر به زندگی خود پایان داد.


سقوط آخرین باز ماندگان ساسانیان در طبرستان

پس از خودکشی اسپهبد خورشید، طبرستان به استانی زیر نظر خلافت عباسی تبدیل شد که از آمل توسط والی عرب اداره می‌شد، اگرچه سلسله‌های محلی باوندیان، کارینیان و زرمیهریان که قبلاً تابع گاوباریان بودند، همچنان به عنوان خراج‌گزاران دولت عباسی، مناطق داخلی کوهستان را کنترل می‌کردند. تا سال 764 میلادی در طبرستان به نام خورشید سکه ضرب می شد و پس از آن نام والی عباسیان جایگزین شد. در نتیجه در برخی آثار پیشین نیز سال 767 میلادی به عنوان تاریخ وفات اسپهبد خورشید ذکر شده است.

اسپهبد خورشید میراث

خانواده و پسران اسپهبد خورشید، ولیعهد دادمهر، هرمزد و ونداد هرمزد پس از دستگیری نام‌ های عربی یافتند، اما از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست. به گفته منابع چینی، یکی از آنها در زمان فتح طبرستان در دربار تنگ در سفارتخانه بوده است.
دختران خورشید را به عنوان صیغه بین اعضای خاندان عباسی تقسیم کردند. نام و شجره نامه این شاهزاده خانم ها اشتباه است، اما یکی توسط خود المنصور و دیگری توسط برادرش عباس بن محمد گرفته شده است. بختاریه دختر فروخان کوچک کنیز مهدی شد و نقل شده است که یکی دیگر از کنیزهای مهدی به نام شاکله دختر خورشید بوده است.

منابع: پورشریعتی، پروانه (1387). زوال و سقوط امپراتوری ساسانی

0 0 رای ها
رأی دهی به این نوشته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
اندیشه خود را به یادگار بگذارید!x